سلام
دوسه روزه تو اخبار میخونم ک امیرحسین (قاتل نوجوان ستایش ) پنجشنبه 14 دی ماه اعدام میشه
از حدود بیست ماه پیش ک این اتفاق رقم خورد جدای از عمق ماجرا و دردناکی مرگ ستایش کوچولو همیشه به حال و روز امیرحسین فکر میکردم
نوجونی که بخاطر اهمال کاری والدین و دوستان ناباب و محیط با فرهنگ پایین مرتکب جنایتی شد ک شاید حتی خودشم نمیدونست چقد فجیعه
امیرحسین نوجون ک تو سن 15، 16سالگی بجای داشتن فکر و ذکر مدرسه و دغدغه انتخاب رشته و .. با خانمهای مختلف ارتباط داشت و مشروب و ..رو مصرف میکرد
با خودم فکر میکنم چطور میشه ی نوجون برسه به اینجا و خانواده متوجه نشند؟
در مقام قضاوت خانواده امیرحسین نیستم و نمیخوام قضاوتی انجام بدم فقط برام جای سواله چطور خانواده متوجه نشدن امیرحسین داره هرز میره
این اتفاق رو باید از منظر جامعه شناسی نشست و عمیقا بررسیش کرد و ساده از کنارش نگذشت
دلم بیش از ستایش برای امیرحسین میسوزه
نوجونی که الان متوجه شده به چه راهی پا گذاشته
نوجونی که قربانی خیلی چیزها شد
قربانی فرهنگ نساخته محل زندگیش، نبود امکاناتی برای تفریح سالم ی نوجوون، بی توجهی خونواده، نظام اموزشی ناکارمد و .....
شاید خیلی از کسانی که رفتن پیش خونواده ستایش و با اشک و آه باهاشون همدردی کردن اگر همت میکردن پولی جمع آوری میکردن تا این خونواده رو از لحاظ مالی تامین کنند و به اونا حداقل ارامشی روانی مالی بدن امروز امیرحسین پای چوبه دار نبود
شاید اون افرادی ک این وسط تمام تلاششونو کردن راهکار تفاضل دیه و یا نه ارش البکاره و مهریه رو جلوی پای خونواده ستایش بذارن اگر تلاش میکردن آتیش این معرکه رو بخوابونند الان داستان خیلی فرق داشت
منکر جنایت امیرحسین نیستم منکر اینکه باااااید مجازات شه هم نیستم اما میگم خون رو گاهی نمیشه با خون شست و آرامش تو داغدار شدن مادر ی نوجون که از سر غفلت تو گرداب افتاده، بدست نمیاد
دلم گرفته برای امیرحسین
با دیدن اشکهاش دلم خیلی بیشتر گرفت
کاش امیرحسین ی فرصت دیگه برای زندگی پیدا کنه فرصتی ک بهش اجازه جبران خطا و زندگی با روش صحیح تر رو بده
شنیده بودم اول صبح قبل طلوع افتاب قراره حکم اجرا شه تا الان ک هر چی سرچ کردم خبری از اعدام نبود
دلم میخواد بشینم و های های گریه کنم
فرصت امیرحسین امروز تموم میشه فرصت ماها کی تموم خواهد شد؟
از خودم دلم گرفته امیرحسین گناهش فاش شد همه فهمیدن اما چون منی آیا چنان که می نمایم هستم
تا کی قراره تو این گرداب فرو برم و تقلایی برای نجات خودم نکنم با این تصور ک هنوز فرصت دارم
ادم از ی جایی از زندگیش به بعد باید روراست باشه با خودش ببینه واقعا کیه و کجای داستان زندگیش قرار داره
ببینه ایا اونقدی تونسته خودساخته باشه ک شبیه نقش اول رمانهای نوجونی هر ادمی با خوندن داستان زندگیش ارزو کنه جای اون باشه یا ن
دعا کنیم برای هم دعا اثر دارد
صبحتون پربرکت